فوران مخالفت طبقه کارگر در ایران: پیشگامی برای جهان در سال ۲۰۱۸
کیت جونز
۳ ژانویه ۲۰۱۸
کارگران مدتها سرکوب شده و مورد استثمار وحشیانه قرارگرفته ایرانی با ورود به صحنه، رژیم بورژوا-مذهبی ایران را به لرزش درآوردند.
از ۲۸ دسامبر، ده ها هزار نفر در ضدیت با دستگاه سرکوب گر جمهوری اسلامی در شهرهای کوچک و بزرگ سراسر کشور به خیابانها ریختند. آنها این کار را به منظور نشان دادن خشم خود نسبت به افزایش قیمت مواد غذایی، بیکاری وسیع، گسترش وسیع نابرابری های اجتماعی، کاهش وسیع هزینه های اجتماعی و سیستم سیاسی شبه دموکراتیک حافظ منافع نخبگان حاکم بی تفاوت به نیازمندی های کارگران انجام دادند.
دامنه و شدت این جنبش و پذیرش سریع شعارها در چالش کشیدن دولت و کل سیستم سیاسی مستبدانه، مقامات ایرانی و ناظران غربی را متحیّر کرده است. در عین حال، اعتراض کارگران نسبت به بیکار سازی، تعطیلات کارخانه ها و عدم پرداخت حقوق و مزایا از ماه ها قبل در جریان بوده است.
در روزهای نزدیک به انفجار تظاهرات ضد دولتی، بحث در مورد هر چه عمیق تر شدن فاصله بین یک و ده درصد بالای جمعیت ایران و اکثریت که در فقر و ناامنی اقتصادی زندگی می کنند در رسانه های اجتماعی در جریان بوده است. چاشنی این انفجار، نا رضایی از آخرین بودجه ریاضتی دولت بود. بودجه جدید رایانه عامه ایرانیان را کاهش داده، قیمت گاز را تا ۵۰ درصد افزایش ، بودجه توسعه ای را محدود و در عوض مبلغ کلان زیر کنترل روحانیت شیعه را هر چه بیشتر افزایش میدهد.
دیروز، پس از روزهای بسیج گسترده نیروهای امنیتی، دستگیری های دسته جمعی، و درگیری های خونین که در آن ۲۱ تن جان سپردند، ژنرال محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ختم ناآرامی را اعلام کرد: “امروز می توانیم پایان فتنه را اعلام کنیم."
حاکمان جمهوری اسلامی تلاش دارند سرکوب وحشیانه خود را به واشنگتن و متحدان اصلی اش در منطقه، اسرائیل و عربستان سعودی، به عنوان بخشی از حرکت آتش افروزانه آنها برای تغییر رژیم تهران نسبت دهند.
این ادعا که اعتراضات کنونی مشابه اعتراضات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ میباشد تهمت ای است برای توجیه یک جرم بزرگتر. چالش سبز به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ یک برنامه سیاسی تهیه شده درازمدت بود که از نسخه مشابه "انقلاب های رنگی" سازماندهی شده توسط ایالات متحده در اوکراین، گرجستان، لبنان و در جاهای دیگر متابعت میکرد. هدف این بود که عناصری از نخبگان ایرانی را به قدرت برساند که بیشتر مشتاق نزدیکی سریع با امپریالیسم آمریکا و اروپا بودند. این اعتراضات حمایت مردمی خود را تقریبا به طور انحصاری مدیون لایه های مرفه بالای طبقه متوسط، و بر مبنای محکومیت نئولیبرالی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور پوپولیست برای "حیف و میل" کردن پول برای فقرا بنا شده بود.
چالش کنونی رژیم ایران کاملا خصلت متفاوتی دارد. ریشه در طبقه کارگر، شامل شهرهای کوچک تر صنعتی و منطقه ای؛ بیشترین حمایت خود را از جوانانی که با نرخ بیکاری ۴۰ درصد یا بیشتر مواجه هستند ؛ و مخالفت با نابرابری و ریاضت سرمایه داری دارد.
سرنوشت فوری موج اعتراضی هر چه باشد، مرحله جدیدی در مبارزه طبقاتی در ایران آغاز شده است که در خلال هفته ها و ماه های آینده گسترش خواهد یافت. ان چه مسلم است این است که طبقه کارگر به صحنه آمده، به سرعت و به آسانی خاموش نخواهد شد.
ناآرامی طبقه کارگر در ایران نه تنها محاسبات نخبگان ایران، بلکه دولتها را در سراسر دنیا نیز بر هم زده است . ترامپ که برنامه منع سفر مسلمانان او شامل ایرانیان نیز میشود، مزوّرانه و احمقانه "حمایت" خود را با اعتراضات اعلام کرده ، با این امید که از آنها برای خطرناک جلوه دادن تهران استفاده و زمینه را برای جنگ بر علیه ایران آماده کند. قدرت های اروپایی محتاط تر بوده اند، نه تنها به این دلیل که تظاهرات برنامه های آن ها را برای اعطاء امتیازهای پیشنهادی نفتی و کار ارزان قیمت از سوی دولت ایران به خطر می اندازد، بلکه به خاطر ترس از تاثیرات مبارزه طبقاتی بر ثبات ایران و تمامی خاورمیانه.
برای درک اهمیت تجدید فعالیت طبقه کارگر ایران برای خاورمیانه و سیاست جهانی، لازم است آن را در چهار چوب تاریخی بررسی کرد.
انقلاب ۱۹۷۹ ایران ، که چهار دهه پیش، رژیم استبدادی تحت حمایت آمریکا را سرنگون کرد، یک انفجار اجتماعی عظیم ضد امپریالیستی با پیش قر اولی طبقه کارگر بود. موج رو به رشد اعتصابات سیاسی بود که پشت رژیم شاه را شکست و در ماههای آتی، کارگران کارخانه ها را تصرف، و تحت کنترل شوراهای کارگران قرار دادند.
اما راه برای یک انقلاب اجتماعی که از بورژوازی ایران سلب مالکیت کرده و در اتحاد با زحمت کشان روستایی به ایجاد جمهوری کارگری اقدام نماید توسط سازمان های اسمی سوسیالیستی ، بالاتر از همه حزب توده استالینیستی مسدود شد. حزب توده ریشه عمیقی در طبقه کارگر داشت که سابقه طولانی سکولاریسم و سوسیالیسمِ انقلابی داشت، اما برای چندین دهه به جناح لیبرال بورژوازی ملی ناتوان جهت گیری داشت و در سال ۱۹۷۹ با حمایت غیر انتقادی از آیت الله خمینی، توجیه کرد که خمینی رهبر سیاسی "جبهه پیشرفته" بورژوازی است و رهبری "دموکراتیک ملی" (یعنی سرمایه داری) انقلاب را در دست دارد.
این روحانی شیعه مسن که از لحاظ سیاسی چهره ای حاشیه ای بود توانست با بهره گیری از خلاء سیاسی ایجاد شده توسط استالینیست ها، وبا استفاده از رابطه طولانی مدت بین روحانیت شیعه و بازار، سنگر جناح سنتی بورژوازی ایران، توده تهی دستان شهری و روستایی را به خود جذب کند.
با خنثی شدن سیاسی طبقه کارگر توسط استالینیست ها، خمینی توانست پس از سرنگونی شاه دستگاه دولتی را دوباره سازماندهی و با دستکاری و انحراف جنبش توده ای، حکومت بورژوازی را از طریق سرکوب وحشیانه چپ سیاسی، از جمله حزب توده و نابودی تمام تشکیلات مستقل کارگران دوباره تثبیت کند.
این تحولات بخشی از یک روند وسیعی بود که در آن به خاطر خیانت استالینیست ها، نیروهای اسلامی توانستند از بحران رو به رشد سیاسی رژیم ها و جنبش های ملی گرای بورژوازی ما بعد دوران استثمار، از جمله سازمان آزادی فلسطین و ناتوانی آن ها در تحقق برنامه های بورژوا-دموکراتیک خود سود ببرند.
پیش از مرگ وی در سال ۱۹۸۹، خمینی با مراجعه به صندوق بین المللی پول و عقب نشینی در مقابل "شیطان بزرگ،" امپریالیسم آمریکا چرخش بیشتر جمهوری اسلامی به راست را فراهم کرد،. این چرخش یک سال قبل با حمله سبعانه بیشتر و کشتار هزاران نفر از زندانیان سیاسی تدارک یافت.
در طول سه دهه گذشته، دولت ایران توسط جناح های مختلف نخبگان سیاسی از جمله "اصلاح طلبان" و پوپولیست های شیعه مانند احمدی نژاد رهبری شده است. تمامی آن ها امتیازات اجتماعی اعطاء شده به کارگران بخاطر انقلاب ۱۹۷۹ را پس گرفته وحشیانه به سرکوب طبقه کارگر پرداخته اند.
مطبوعات غربی مدت ها در تلاش برای بد نامی سیاست ها و زندگی اجتماعی ایران بوده اند . اما اساسا، تجربه طبقه کارگر در ایران بازتاب تجربه کارگران در سراسر جهان است، که برای دهه ها با حمله بی امان علیه حقوق اجتماعی خود مواجه بوده و از لحاظ سیاسی کاملا محروم بوده اند.
پاسخ جهانی بورژوازی به بحران سال ۲۰۰۸، تشدید این جنگ طبقاتی بوده است. استخدام بدون تأمین، زوال خدمات عمومی، نابرابری بی سابقه اجتماعی، محرومیت از زندگی سیاسی و تهدید جنگ امپریالیستی - قسمت کارگران در سراسر جهان بوده است.
اما دوره ای که مبارزه طبقاتی به تواند سرکوب شود در حال پایان یافتن است.
کشور پس از کشور در سراسر جهان، احزاب، سازمانها و مکانیسم های سیاسی، از جمله احزاب چپ رسمی و اتحادیه های طرفدار سرمایه داری، که از طریق آن ها بورژوازی امور خود را مدیریت کرده و بالاتر از همه به سرکوب مبارزه طبقاتی می پرداخت درحال درهم شکستن است.
حوادث ایران در سراسر خاورمیانه، که طبقه کارگر دهه های تلخی را نه تنها با جنبش های ملی گرای بورژوای غیر مذهبی، همچنین با اشکال مختلف سیاست های اسلامی از جمله اخوان المسلمین در مصر و حزب عدالت و توسعه اردوغان در ترکیه، تجربه کرده است، طنین خواهد انداخت.
در حالی که ترامپ نادان در مورد بی عدالتی در ایران توییت میکند، کارگران آمریکایی شرایط خود را چگونه متفاوت از شرایط کارگران ایرانی تصور میکنند؟ ماه گذشته دولت ایران در حال ارائه بودجه ای بود که هزینه های اجتماعی را به شدت کاهش میداد و پول اضافی به ملا ها اختصاص میداد، همزمان کنگره آمریکا با تریلیون ها دلار کاهش مالیات اضافی، ثروتمندان و ثروتمندان بزرگ را پاداش می داد. این کاهش مالیاتی ها باید با حمله عظیم به تامین اجتماعی، بهداشت، و سایر حقوق های اجتماعی پرداخت شود.
حوادث ایران باید به عنوان نشانی از فوران گسترده مبارزه طبقه کارگر در سراسر جهان شناخته شود.
وظیفه سوسیالیست های انقلابی این است که به این جنبش رو کرده و به مبارزه برای مسلح کردن طبقه کارگر بین المللی با درک منطق نیازها، آرزوها و تلاش ها یش دست بزنند. سرمایه داری با نیازهای جامعه سازگار نیست. کارگران، طبقه ای که ثروت جهان را تولید می کنند، باید مبارزات خود را در ماورای مرزهای کشور ها و قاره ها برای برقراری قدرت سیاسی کارگران متحد سازند تا بتوانند به سازماندهی سوسیالیستی جامعه تحقق بخشیده و به خواست و جنگ امپریالیستی، پایان دهند.
Follow the WSWS