جنایات جنگی در غزه و ورشکستگی ناسیونالیسم
تحریریه ی بین الملی تارنمای جهانی سوسیالیست
25 جولای 2014
غزه آن چنان به صحنه جنایات جنگی دولت اسرائیل مبدل شده است که کلمات از توصیف آن عاجزند. بمباران مدرسه سازمان ملل بدست ارتش اسرائیل در بیت حانون 15کشته و 200تن زخمی بر جای گذاشته قربانیانی که بیشتر زنان و کودکان بودند، در این باره چه می توان گفت؟ ارتش اسرائیل مختصات تاسیسات را در اختیار دارد و می دانسته که در مواقع متعددی این منطقه جانپناه بسیاری از غیرنظامیان در برابر حملات بی امان زمینی و هوایی اسرائیل بوده است اما ارتش ان را بدون این ملاحظات بمباران کرد_پناهگاه های سازمان ملل چهار بار در طول هفته هدف حمله قرار گرفت.
بمباران مدرسه سازمان ملل تنها نمونه ای از این خشونت هاست. علاوه بر مدارس، ارتش اسرائیل بیمارستان ها، فاضلاب ها، امبولانس ها و خبرنگاران را نیز هدف قرار می دهد. حملات بی محابای اسرائیل برای ترور رهبران حماس از اعضای خانواده های آنان نیز قربانیان بسیاری گرفته است. تنها در 18روز 800 فلسطینی غالبا غیرنظامی کشته شدند و بیش از 5250 نفر مجروح شدند.
تجاوز به غزه شاهدی بر ماهیت فاسد و ورشکسته رژیم صهیونیست اسرائیل است. دولت اسرائیل به سرکردگی نتانیاهو نماینده طبقه حاکم منزوی و از خودباخته ای است که پاسخ اش به این بحران چیزی جز یورش های خشونت بار افسارگسیخته و جنایتکارانه نیست. کشتار جمعی فلسطینیان بی دفاع تنها نفرت و خصومت به صهیونیسم را در خاورمیانه و سراسر جهان و در میان کارگران یهودی در خود اسرائیل عمیق تر کرده است.
قدرت های امپریالیستی امریکا و اروپا که از صهیونیسم دفاع می کنند نیز بی اعتبار گشته اند. خشم عمومی روز به روز در حال گسترش است، باراک اوباما رئیس جمهور امریکا، جان کری وزیر خارجه و سیاستمداران اروپایی دیگر بی شرمانه به تکرار توجیه جنایات جنگی مشغول اند:" اسرائیل حق دفاع از خود را دارد" در حالیکه از نگرانی خود نسبت به کشتار غیرنظامیان دم می زنند. دولت مصر و سایر دول عرب خاورمیانه که با اسرائیل همکاری می کنند نیز انزجار مردم خود را برانگیخته اند.
گسترش تظاهرات و نا آرامی ها در شرق اورشلیم و کرانه باختری در دوهفته گذشته ازخروش انتفاضه ای دیگر خبر می دهد، ایستادگی در برابر دولت نتانیاهو از یک سو و محمود عباس رئیس دولت خودگردان از سوی دیگر که به هر قساوت اسرائیل تن داده است. هر روز اسرائیلی های بیشتری بر ضد دولتمردان خود به پا می خیزند.
خشم، محکومیت و اعتراض کافی نیست. چشم اندازی سیاسی نیاز است که بتواند طبقه کارگر را صرف نظر از پیشینه های مذهبی و قومی در نبردی مشترک برای تحقق انترناسیونالیسم سوسیالیستی متحد سازد.
شصت و شش سال پس از تاسیس اسرائیل و 47 سال پس از جنگ توسعه طلبانه سال 1967 و تصرف سرزمین های اشغالی تمامی پروژه صهیونیستی آشکارا به شکست انجامیده است.
دهه ها سرکوب و کشتار مقاومت مردم فلسطین را در هم نشکسته است سرزمینی که در سال 1948 تصرف و گسترش سکونت یهودیان در سرزمین های اشغالی مردمان آن را آواره کرد.
ایدئولوژی صهیونیسم تصرف فلسطین را با فاجعه هولوکاست و نیاز برای تاسیس بهشتی امن برای مردم یهود توجیه می کند. جنایاتی که امروز سران اسرائیل مرتکب می شوند بی شباهت به جنایات نازی ها نیست. یک میلیون و 800 هزار مردم غزه گرفتار در گتوهای امروزی، جهنمی زمینی را تحمل می کنند و عامدانه از آب شرب پاک، غذای کافی و خدمات درمانی محروم گشته اند این را تنها می توان سیاست نسل کشی نامید.
دستگاه تبلیغات ناسیونالیستی در اسرائیل که دولت صهیونیست را مظهر ایمان یهودی می داند نمی تواند انکار کند که در جامعه سرمایه داری انتاگونیسم اجتماعی جامعه طبقاتی است که ان را ویران ساخته است. در واقع، الیگارشی بیلیونرها و میلیونر ها و بنگاه های سیاسی تنها ذینفعان صهیونیسم اند. 500 تن از ثروتمندترین اسرائیلیان ثروت خود را در 12 سال گذشته سه برابر کرده اند در حالیکه دستمزد کارگران برای رقابت شرکت های اسرائیلی در بازار جهانی کاهش یافته است.
همانند هر کشور دیگر، دولت نتانیاهو جنگ طبقاتی را بر علیه طبقه کارگر در واکنش به رکود اقتصاد جهانی هدایت می کند، اعمال سیاست های ریاضتی بی رحمانه در کنار اخراج سازی ها و تحمیل مالیات ها که بر زندگی فقرا به شدت تاثیر گذاشته است. حمله به غزه استیصال طبقه سرمایه دار اسرائیل را نشان می دهد که بحران لاینحل جامعه اسرائیل را به شووینیسم ضدعرب و جنگ علیه مردم فلسطین کشانده است.
موقعیت در اسرائیل و خاورمیانه را باید تنها نمود بخشی از بحرانی وسیعتر در سراسر نظام سرمایه داری دانست. مانند سال های پیش از اغاز جنگ جهانی اول، تقسیم جهان و انقیاد زندگی مادی در خدمت انباشت سود برای اقلیت سرمایه دار را نمی توان با واقعیت همبستگی و وابستگی اقتصاد جهانی اشتی داد. جهانی شدن در طول سه دهه گذشته به تضادهای سرمایه داری که به دو جنگ جهانی بین سال های 1914-39 منجر شد افزوده است.
طبقات حاکم نه تنها در امریکا بلکه در همه ی کشورهای امپریالیستی اکنون میلیتاریسم و جنگ را تنها راه کنترل منابع و بازار جهان می دانند. محافل سهامداران مختلف در دولت های ملی در مقیاس جهانی برای کسب ثروت و امتیاز در برابر رقبا فرقه گرایی و چنددستگی های نژادی را ترویج می دهند.
در میان قتل عام، جنگ داخلی و دسیسه های امپریالیستی از کشوری به کشور دیگر کمیته بین المللی انترناسیونال چهار دربیانیه خود "سوسیالیسم و پیکار با جنگ امپریالیستی" خطر فزاینده جنگ جهانی سوم را هشدار می دهد. همین روند، طبقه کارگر را نیز به انقلاب اجتماعی سوق می دهد.
حضور نیرومندانه این گرایش در سال 2011 در انقلاب مصر را شاهد بودیم. اگر آن انقلاب شکست نمی خورد شرایط خاورمیانه امروز می توانست بسیار متفاوت باشد. توان طبقه حاکم مصر و قدرت های امپریالیستی که پشت سر ان ایستاده برای ادامه کنترل خود مسئله تاریخی وکانونی طبقه کارگر خاور میانه و جهان را نمایان می کند که بحران چشم انداز و رهبری می باشد.
این دقیقا همان بحرانی است که کمیته بین الملی انترناسیونال چهارم و تارنمای جهانی سوسیالیست (WSWS.ORG) برای رفع آن به شکل روزمره پیکار می کند، با اطمینان از این که سیر حوادث شرایط را برای نبردهای توده ها علیه سرمایه داری در تمامی کشورها تشدید خواهد کرد.
هیچ کجا ضرورت اتحاد بین المللی طبقه کارگر و نبرد برای سوسیالیسم بیش از خاورمیانه آشکار نیست. راه حل این فاجعه که ساخته و پرداخته سرمایه داری و نظام دولت-ملت است الغای هردو ازطریق ایجاد اتحاد دول سوسیالیستی در خاورمیانه به عنوان بخشی از نبرد برای انقلاب جهانی سوسیالیستی است.
وظیفه استراتژیک در این لحظه، نبرد برای ایجاد بخش هایی از کمیته بین الملل انترناسیونال چهارم، جنبش جهانی تروتسکیست، به عنوان رهبری جدید طبقه کارگر و توده های استثمار شده است.
Follow the WSWS